۶-به چشمانت که رنگش رنگ خرماست/به آن نازی که در چشم تو پیداست/ به گلهای بهار و عشق و مستی/ فدایت می شوم هر جا که هستی. ‏۷-در غریبی هر چه نالیدم کسی یادم نکرد/در قفس جان دادم و صیاد آزادم نکرد/من نخواهم زین قفس صیاد آزادم کند/دوست دارم در غریبی دوستم یادم کند. ‏۸-ای زخدا غافل و از خویشتن/در غم جان مانده و در رنج تن/این من و من گو که در این قالب است/هیچ مگو جنبش او طالب است. ‏۹-آن رفیقم کجاست که یادم نمی کند/صد غم به سینه دارم و شادم نمی کند/یک لحظه آن که بی من و هرگز نمی نشست/امروز به یاد کیست که یادم نمی کند. ‏۱۰-تا که بودیم نبودیم کسی/کشت ما را غم بی هم نفسی/تا که خفتیم همه بیدار شدند/تا که مردیم همگی یار شدند/قدر آن شیشه بدانید که هست/نه در آن موقع که افتاد و شکست.


تاریخ: پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط احسان کیانی
۶-آن که می رود نمی داند اما آن که بدرقه می کند خوب می داند که یک کاسه آب هیچ گاه معجزه نمی داند. ‏۷-تو کجایی سهراب،آب را گل کردند،چشم ها را بستند،و شکستند همه ثانیه ها را سر من،تو کجایی سهراب؟آرامش دهنده روح،آرزو دارم بدانم،خدا از تنهایی،بزرگ است یا از بزرگی تنها؟ ‏۸-نمی دانم چرا،اما رویاهایم نیز با من غریبه شده اند،هر وقت سراغشان را می گیرم،پودنشان را به رخم می کشند! ‏۹-لبخند بزن بدون انتظار پاسخی از دنیا و بدان روزی آن قدر از این کارش پشیمان می شود که به جای پاسخ لبخندت به تمام سازهایت می رقصد. ‏۱۰-سکوت چه زیباست،وقتی تمام حرف ها از توصیف مهربانی های تو عاجزند.


تاریخ: پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط احسان کیانی
۱.خانه عشق من از خشت عزیزان بر پاست/دیدگانم ز گل روی عزیزان بیناست. ‏۲.باید از عشق بسازم غزلی قابل تو/غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو/دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد/سبز باشی و دلت خانه ی پاییز مباد. ‏۳.از درد در آمدیم و خود درد شدیم/از هستی خود ببین چه دلسرد شدیم/صد زخم درون سینه پنهان داریم/ بازیچه روزگار نامرد شدیم. ‏۴.نمی دانم هم اکنون در کجا مشغول لبخندی/ من این را آرزو دارم،میان قلب تو باغم نباشد هیچ پیوندی. ‏۵.خانه زنبور پر از انگبین/از پی آن است که شد پیش بین/مور که مردانه صفی می کشد/از پی فردا علفی می کشد/آدمی غافل اگر کور نیست/کمتر از آن نحل و از آن مور نیست.


تاریخ: چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط احسان کیانی
۱.بهترین راه فرار از یک مسئله،حل کردن آن است. ۲.باران سرنوشتش را پذیرفت از آسمان به زمین آمد،باد به دل کندن عادت کرد، کوه به ماندن،من هم راضیم به رضای خدا. ‏۳.دوست من!زمان است که وفاداری تو را به اثبات می رساند نه زبان. ‏۴.یکرنگ که باشی چشمشان را می زنی،خسته می شوند از رنگ تکراریت،این روزها گاه باید رنگین کمان شد. ‏۵.تراشکار ماهری شدم بس که تو نیامدی و من برای دلم بهانه تراشیدم.


تاریخ: چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط احسان کیانی

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 10950
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content